گلبانگ گز

ساخت وبلاگ
دَئَنِه (da a ne): دهانهدَئَنِه دَوازِه (da ane darvAze): دهانه دروازهدَئَنِه زِیدَر (da ane zeydar) : دهانه سرد و گشاد، جائی که هوای سرد از آنجا بیرون آیددئنِه گَر (da anegar): به کسی گویند که شخصیتی نا متعادل داشته و در رفتار و کردار خود تحت تاثیردیگران باشددَئَنِه گی (da anegi) : دهانه هر چیزگرد و مدور مانند دهانه قنات و تونلدَئُوشَئَه (dausha a) : فرو رفتهدَئُوشامُون(daushAmun) : فرو رفتندَئُوشُو(dausho): فرو رفت، دَشو مخفف "دَئوشو "است که این واژه در اوستا آمده استدَئُونامُون ، دَاونامُون (daunAmun): بستن دگمه و یقه پیراهندَئَه وا(da avA) : نزاعدَئَه واچی(da vAchi): نزاع کنندهدَئَه واکَرت(davAkart) : نزاع کردندا (dA): گرم ، با حرارتدا بوُموُن (dAbomun): گرم بودندا بِه دِل (dA bedel) : داغ دلدا بی بی یِه (dAbibi ye): گرم شده برای اشیادا بی نا (dAbinA): ناراحت کردن کسیمنبع: کتاب دستورزبان گزی نوشته: اقای محمدعلی یزدانی گزی گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 17:44

مرحول عبدالتقی یکی از مکتبداران شهر گزبوده است.ایشان موقعی به افراد گزی می گوید که : بجای آنکه بچه هایتان درکوچه وبازار به بطالت وقت خودرا صرف کنند،آنهارا به مکتب بفرستیدتا درس بخوانند وباسوادشوند.خب ، اولیا قبول می کنند وفرزندان خودرا به مکتب او می فرستند.زمان رفتن به مکتب را،هم اوایل شب قرار می دهد. خالصه بچه ها به مکتب ایشان می روند وکالس درس شروع می شود.درشبی ، ایشان به موعظه کردن واندرزدادن بچه ها می پردازد وبه آنها می گوید که : هر حرفی را نزنید، گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 17:44

خُور خُور کَرت (xorxorkart): تمایل شدید به چیزی یا کاری داشتنخور سُِو (xorsu): مادر زن و مادر شوهر ، این واژه از ترکیب " خور " به معنی " خورشید " و " سُِو " به معنی " نور و روشنی " تشکیل شده است و کلمه " خارسو " در لهجه اصفهانی و فارسی تحریف شده " خورسُِو " می باشدخُور نَئَه (xoa a): خورانده شده ، همطراز شدهخُور نامُون (xoA,un) : خوراندنخُور، خُررِه (xor): نمایان شدن خورشید و ماه از زیر ابرخورت (xurt): خوردنخُورت شُوموُن (xortshomunb): فرورفتن آب درزمینخورت و تِلی(xorto tele) : به اندازه خوراک شکم ، کار کم دستمزد یعنی دستمزد آن به اندازه خوراک شکم باشدخُِوس بُومُون(xusbomun) : خیس بودنخوس سامُون(xos sAmun) : انداختنخُِوس ناموُن (xusnAmun): خیساندنخُِوساموُن (xusnAmun): خیس شدن ، خیس خوردنخُوشُ بِش کَرت (xoshobeshkart) : احوال پرسی کردنخُوش آگیم (xoshAgim) : خوش ظاهر ، خوش تیپکتاب : دستورزبان گزی نوشته: آقای محمدعلی یزدانی گزی گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 15:11

گزیها می گویند که: درزمان پیامبراسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم)یک مردچشم شوری بوده است که اگرچشم به سنگ خارا می انداخت.سنگ را خردو خمیر می کرد. یک روز عمر پیش اومی رود ومقداری پول به اومی دهدوبه اومی گوید: امروز ،بعدازظهر بیامسجدوپیامبررا همانطور که روی منبر نشسته وبافروکر سخن می گوید،چشم به اوبزن. پیش ازآن که مردچشم شوربه مسجدبیاید،آیه: و ان یکادبرپیامبرنازل شد وازطرف خداوحی شد که این آیه رابخوان. پیامبراین آیه را خواند.چشم شور واردمسجدکه شد،یک باره دوچشمانش مثل ترقه صداداد وترکید. گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 15:11

مرحوم حاج ناصرحق شناس جزی درتاریخ : 1316/04/13درشهرگزبرخواربدنیاآمد. دوران طفولیت اوباازدست دادن مادر،گذشت.درسال ،1338هم پدرراازدست داد. حرفه اوابتداکشاورزی وسپس به کارخانه بارش اصفهان رفت ومدت 28سال درآنجامشغول به کار بود.درسال 1368بازنشسته شد.درطول زندگی خودباتعریف حکایتهای شیرین وداستانهای کهن دربین مردم مقبولیت خاصی پیداکرده بود.بخاطرحاضرجوابی وآوردن کنایات وامثال مناسب مجالس ومحاورات ،دربین مردم شهرگزمشهوربود. درمسجدجامع گزهم مؤذّن ومکّبربود..درتاریخ : 1400/04/15دارفانی راوداع گفته ودرجواررحمت الهی، درگلزارشهدای شهرگزآرمید.دراینجاقسمتی ازحکایت هایی را که برای مردم تعریف می کردند ، آورده ایم :1- چند جوان گزی تصمیم می گیرند که دست به شیرین کاری عجیبی بزنند.چون درآن موقع درشهرگز برق نبوده است،مشخص است که شب ها کوچه هاتاریک بوده وکسی هم رفت وآمد نمی کرده است. آنها تصمیم می گیرند که از قبرستان تابوتی آورده وهرشب یک نفرازانها داخل آن بخوابدوچندنفردیگر آن را بر سردست گرفته وداخل کوچه های گز رفته وباصدای بلند واویلاو گریه سردهند.خلاصه برنامه اجرا می شود.فردای آن روز مردم از یکدیگر می پرسند : دیشب کسی مرده بود؟ می گویند نه ، کسی نمرده بود.می گویند: پس دیشب صدای آه و وایلا بلند بود ومثل اینکه کسی مرده بود.خلاصه چندشب به این منوال می گذردومردم گز هم نمی دانستند پشت پرده ، چه خبرهست.یکی ازبازاریان گزی تصمیم می گیرد از موضوع باخبرشود،بنابراین شب هنگام به خانه نمی رود وبا زنجیر پشت دکان خود ،به کمین می نشیند.شب که به نیمه می رسد،می بنید که آره ، چند نفر بهمراه تابوت ،وارد کوچه شدند وباصدای بلند بنای گریه و آه ووایلا گذاشتند.صبر می کند، تاخوب نزدیک شوند،با زنجیربه جان آنها افتاده وبنا گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 15:11